کمترین تقدیری که این روزها میشود از "فرهاد داودوندی" کرد، برشمردن خدمات عام المنفعه اوست...
فرهادی که نه پست دولتی دارد و نه وظیفه سازمانی...
او به تنهایی، یک شهر است؛ هم کار رفاهی انجام میدهد، هم کار امدادی...
در غم و شادی مردم شهر شریک است، با مردم میخندد و با مردم میگرید...
فرهاد، همیشه و همه جا هست:
در میدان ورزش،
در توزیع خوراک، پوشاک، لباس، تهیه جهیزیه، تأمین دارو برای بیماران، تهیه لوازم خانگی برای نیازمندان و...و...و...
فرهاد را ندیده ام که از جایی چیزی بخورد، یا از کسی چیزی بگیرد...، کاملا بی آزار و بی طمع است...
او برای کاندیدا شدن کار نمیکند، او میسوزد تا محفل فقیرانه کسانی را روشنی بخشد که به چشم نمیآیند...
فرهاد، کسانی را پیدا میکند که هیچ در بساط ندارند و برای حفظ آبرویشان، صورتشان را با سیلی سرخ نگاه داشته اند و جوری زندگی میکنند که همه فکر میکنند اینان ثروتمندند(توصیه قرآن کریم در پیدا کردن چنین کسانی است)
فرهاد را ندیدم که برای خودش از دستگاهی، چیزی بخواهد، اما بارها برای حل مشکل افراد ناتوان، به این رئیس و آن رئیس رو میزند...
این روزها اما فرهاد کجاست و چه میکند؟
در این روزها که همه از هم میگریزند تا به بیماری مبتلا نشوند،و این گریز، انسان را به یاد روز قیامت میاندازد که همه از هم فرار میکنند(به واسطه سختی آن روز و درماندگی و...)، فرهاد سخاوتمندانه جان و سلامتی خود را بر کف گرفته،
از این خیابان به آن خیابان، از این کوچه به آن کوچه، از این بیمارستان به آن بیمارستان میدود تا "بسته کرونا" را به همنوعانش برساند، او این کار را چنان با سرعت، شدت، دقت و علاقه انجام میدهد، که هر کس نداند، خیال میکند او کارمند دستگاهی است که وظیفه و مأموریتش بر این کار وادارش میکند و لابد حق الزحمه خوبی دریافت میکند...
من خیال میکنم، فرهاد حین توزیع یک ماسک، وجدان راحت خود را در فردایی میبیند که بابت پیشگیری از جان دادن کودکی، کوتاهی نکرده است...
معمولا مردم عادت به خواندن متون طولانی ندارند، کلام را کوتاه میکنم، اما این را میدانم که:
"فرهاد، به تنهایی، یک شهر است...
خداوندا؛
فرهاد داودوندی، این یاور ضعیفان و دلسوز انسان و همه خیرین عزیزی که او را در خط مقدم فقر زدایی و مبارزه با "ویروس کرونا" تنها نمیگذارند، در دنیا و آخرت، خوار و سیه روز مگردان...
این را هم بگویم که فرهاد داودوندی، هیچ نیازی به مدح و ستایش من ندارد، سرزنشها هم او را دلسرد نمیکند...
در نوشتن این چند سطر، فقط وظیفه ام را انجام دادم، چرا که کار نیک، سزاوار تقدیر است...
"اسفندماه ۱۳۹۸"
"سیدحجت الله"
"موسوی زاده"